واژگان برز » اشگل
[ ا ِ گ ِ ] قطعه چوب یا استخوان که در قدیم برای بستن یا مهار کردن دو چیز و یا وسیله ای دیگر که در ابتدا و انتهای شیئی بوسیله طناب یا ریسمان از آن استفاده می شده است در حال حاضر برای بستن کلاه خود و جام های تزئینی روی نخل از اشگل استفاده میشود .
(قدیم گونی ها دو طرفشان حلقه داشت وقتی می خواستند بلند کنند چوبی را در آن دو تا حلقه می کردن تا گونی رو بلند کنند به این کار اشگل انداختن می گفتند و به آن چوب اشگل می گفتند )
(قدیم گونی ها دو طرفشان حلقه داشت وقتی می خواستند بلند کنند چوبی را در آن دو تا حلقه می کردن تا گونی رو بلند کنند به این کار اشگل انداختن می گفتند و به آن چوب اشگل می گفتند )
فرستنده : سید میلاد حسینیان برزی
معانی دیگر کلمه و یا مثالی از کاربرد آن در جمله را به صورت نظر درج نمایید
برای ثبت نظر خود، باید ابتدا به سیستم وارد شوید