برزنامه» بازیهای محلی برز » گو بازی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

" گنجینه "

 شماره : پنجم

قایقی خواهم ساخت ، خواهم انداخت به آب              دور خواهم شد ، ازاین خاک غریب .
                                                                                                                                      

"" بازی های محــــــلی ""

گو بازی ، شاه بازی ، دوز بازی ، گردو بازی ، لاکَ چوبی ، سَر وَر جُهون ، هفت سنگ ...


"  گو بازی  "


بازی همراه با : هیجان ، عشق ، ول وله و شور و نشاط در میان جوانان و حتی سن و سال دارها از محبوبیت خاصی برخوردار بود .

با دو گروه چند نفره ، اما مساوی درمکانی مشخص .

تا آنجا که حافظه ها یاری می کند، ابتدا در محله ی" پَل ِ مَویز " .

بعدها وسط آبادی در محوطه ی کنار " سُول " .

یا ساختمان فعلی کتابخانه ، جنب مسجد جامع یا همان غریب خانه ی که اتاقی جهت اطراق مسافران و اسطبلی مجزا ، برای چهار پایان

داشت .

سپس محوطه روبروی " پاچنار " فعلی ( قبل از احداث جاده ) .

بعد "لاچیون " ودر دهه های گذشته محوطه اطراف " کوشک " ابتدای کوچه گریند .

وسایل لازم یک چوب دستی بطول حد اکثر یک متر ، به نام " چَفته " . ( لازم به یادآوری است با توجه به قد افراد ، استفاده از چفته به

اندازه های متفاوت صورت می گرفت ) .

یک گوی پارچه ی ( که تکه های پارچه را بصورت محکم به همدیگر می دوختند باقطر حداکثرهشت سانت ) که بعدها توپ مذکور بصورت

پیشرفته به نام " ماقوتی " یا ماهوتی باب شد

دو نفر از افراد کاربَلد بعنوان " اوسّا " مشخص می شدند  .

سپس بچه ها دو به دو با دستی بر گردنِ همدیگر و پیمان مجدد دوستی ، اما در بازی مقابل همدیگر با اختصاص اسمی مکمل هم بر

خود بصورت پنهانی برای انتخابی آزاد .

با شعری به این مضمون در اصطلاح " در می اُمدند " .

دَرا دَرا  ... ( بَرا  بَرا )  بَرد و بلا ... کی " گو " میخواد ... کی " چفتَ " ؟ ...

حالا ، اوسّا ها با انتخاب یکی از دو اسم مستعار ، شروع به تکمیل گروه مینموند . 
عموماً اسامی  از اصطلاحات اصیل و  سنتی بود . مثل : گوی و چفته  ، لاک و چوب ، طناف و کفه ، بیل و کلنگ ، داس و سفال ، تیر و چنار 

و یا نام محله ها و کوچه باغ ها  ...

بعد از انتخاب نفرات  ، " اوسا " ها برای مشخص کردن گروه اول بعنوان شروع کننده بازی با تِکّه تخته سنگ ، مراسم " تَر یا خُشک " را

انجام میدادند و گروه اول برای شروع بازی تعیین میگردید . (آنچه در ابتدای بازی فوتبال برای در اختیار گرفتن زمین بازی بین دو تیم صورت

می گیرد )

در محوطه بازی مکانی را با نشانه گذاری ، برای زنده کردن یاران به نام " مات " با فاصله حدودا " ده تا بیست متر از محل زدن گوی تعیین

می کردند .

نکته : برای زنده شدن نفرات در  زمان زدن ضربه ، " گو " می بایست از " مات " عبور نماید .

تعداد قانونی ضربه برای هرنفر به " گو " فقط تا سه مرتبه بود ، در غیر اینصورت وی مرده به حساب می آمد و می بایست زنده شود .

در شروع اولیه بازی ،  اوسا " چفته " را زیر " گو  " میزد ، یاران از کنار " اوسا " می بایست با سرعت خود رابه محل " مات " رسانده و قبل

از برگشت ِ " گو " از طرف یاران ِ مقابل ، خود را به کنار استاد می رساندند .

اگر گوی زودتر از نفرات به محل شروع می رسید یاران یک فرصت را جهت زنده شدن از دست می دادند . و برای زنده کردن نفرات فقط در

دو ضربه بعدی مهلت بود .

( احتمال داشت ضربات بعدی چفته و گو به ثمر ننشیند که می گفتند " پیس " شد و یا اصطلاحی شبیه به آن به کار برده می شد ) .

اگر " گو " در زمان برگشت نفرات از مات ، به یاری برخورد می کرد فقط همان یار می بایست مجدد زنده می شد ، الباقی یاران به محض

رسیدن به اوسا زنده می شدند .

حال بشنوید از آن سوی دیگر بازی ، یاران مقابل که در گوشه وکنار زمین پراکنده بودند در جستجوی گرفتن " گو " از آسمان بودن این عمل را

" بُل " گیری می نامیدند .

در صورت اتفاق این عمل ، گروه بالا مکان خود را جهت ادامه بازی با گروه پایین جابجا می نمودند .

نا گفته نماند برای هیجان دادن به بازی و طولانی شدن هر مرحله شخص " گوی زن "  ضربات را گاهی چکشی یا بی راهه نیز می زد ،

( بیشتر در ابتدای بازی و یا جهت زنده کردن نفرات ، که یاران مقابل از گرفتن " بُل " غافل شوند ) .

این بازی شاید چندین ساعت ادامه داشت و افراد تازه وارد براساس تعداد یاران به گروه ها اضافه می شدند .

قبل از جمع شدنِ همه بازیکنان یا خبر رسانی برای شروع بازی اصلی ، این بازی به روش دیگری نیز اجرا می شد ...

در زمانی که تعداد بازیکنان اندک ، و یا هنوز دوستان در راه بودند .

یک نفر از افراد کار بَلد ،  شروع به زدن گوی با چفته را می نمود و الباقی می بایست سعی می کردن گوی را از راه هوا " بُل " بگیرند،

وشخص گیرنده در مکان زدن ضربه قرار میگرفت و بازی به این شکل در جریان بود .

ولی در بازی " بُل گیری " از مات و ضربات چکشی و بی راه دیگر خبری نبود .

 

 


"" باز ترانه های شیرین در جای جای محله ، باز بازی کودکانه از عشق به فردا  ""

فرستنده : اکبر چهرزاد




برای ثبت نظر خود، باید ابتدا به سیستم وارد شوید
» نظرات
یلدا وهابی برزی - ۲۰ شهريور ۱۳۸۹ ۱۴:۲۱
خیلی خوبه.هوس کردم یبار بازی کنم.مرسی
فرهاد سلیمانی - ۲۴ شهريور ۱۳۸۹ ۱۱:۲۶
خیلی جالبه . نمی دونستم برز بازی محلی هم داره . ممنون . بازی محلی دیگری هم هست؟
حسین کاظمیان برزی - ۱۴ مهر ۱۳۸۹ ۲۲:۵۳
خیلی دمت گرم خدا قوت به بازوهات ده جوهر به خودکارت ده همت به اون مخت ده...
سید اصغر حسینیان برزی - ۲۰ بهمن ۱۳۸۹ ۱۹:۳۴
باتشکر ازآقای چهرزاد....یک نکته که به آن اشاره نشده یار گیری دو گروه بود .اسا به بچه ها می گفت بچه ها بروید در آیید بچه ها دو به دو از مرکز بازی فاصله میگرفتند و برای خود چیزی انتخاب می نمودند یکی میشد سنگ یکی میشد چوبهر دو نفر هر چه دوست داشتند داشتند برای خوذ انتخاب می کردند سپس پیش دو استاد آمده و می گفتند کی سنگ می خواد کی چوب ؟
هر استاد یا می بایست چوب یا سنگ را انتخاب کندو در نتیجه بازیکن آن معلوم میشد. د این حال ممکن بود بعضی اسامی خنده دار مثل گاو و گوساله و یا دختر و پیر زن برای خود انتخاب میکردند.
اکبر چهرزاد - ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ ۱۴:۱۱
تشکر میکنم جناب حسینیان ...
به مطلب بسیار جالبی اشاره فرمودید . انشاا.. در متن اضافه میکنم ...
سید محمد سجادزاده برزی - ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۲۰:۵۳
اکبر جون یادش بخیر گوبازی....
سید محمد سجادزاده برزی - ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۲۱:۱۲
برای مثال / یه وقتهایی هم تیم برنده یکصدا میخوندند...هرده دادیمو نخوردیم که چه شد.......
ملیکا فراهانی - ۲۵ شهريور ۱۳۹۱ ۰۱:۱۷
تشکر میکنم این بازی خیلی زیباست.............!!!!!!!!!!!
زینب ضیاء برزی - ۰۲ تير ۱۳۹۲ ۰۹:۵۹
عکس کیه اگه گفتی
علی حاجیان برزی - ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ ۲۰:۵۸
واقعا بازی باحالیه