برزنامه» دولابچه‌ای نیمه باز » خاک تنور با رنگی جادویی

 
 
متن فوق اشاره ای دارد به تهیه خاک رُس ، از
 
خاک تنور و ساخت کاهگل و اندود بام ِخانه  ها
 
 تا در زمستان آب باران بر سفره نانی یا انبار کاهی 
 
چکّه نکند و از بارش و بوران در امان باشند .
 
دُرست کردن کاهگل ، کاری بسیار دشوار و سخت بود ،
 
چون کاه سبک است و به آسانی با خاک مخلوط نمی شود
 
 و زمان عمل  آوردن کاهگل ، آب به راحتی در کاه نفوذ نمی کند .
 
 خاک تنور محلی است واقع در پُشت لا ، در پناه کوه تخت سرکل
 
که خاکی به رنگ زرد ِ طلایی دارد و برای اندود و کاهگل ِ سقف
 
 و نمای خانه ها و همچنین ساخت تنور  نانوایی بسیار مناسب و زیبا است .

 

...

 

 یک حمله دیگر همه در رقص درآییم

 

مستانه و یارانه که آن یار درآمد

 

 یک حمله دیگر همه دامن بگشاییم

 

کز بهر نثار آن شه دُر بار درآمد

 

...

 

" دولابچه ای تنها ، با بوی خوش کاهگل "
 
" سیم گِــلی بر رُخسار عمارت و کوشک ِ اجدادی "

 

...

 

" سیم گـِل " چه اصطلاحی ظریف و با وقار ...

 

" خاک ِ تنور " چه معدن زاری با اصالت و بی انتها ...

 

" کاه ِ سُفال ِ گندم " چه ساده و بی ریا ...

 

" گـِل آب گرفتن " چه کارزاری سخت ، اما با مایه ...

 

بردوش کشیدن و " پاسه پاسه " مَلات بردن ، چه صبورانه و پرتلاش ...

 

" شمشه گیری " و " کاهگل کاری " ، چه هنرمندانه و ماهرانه ...

 

" سیم گِل کردن " و " شیب بندی ِ " بام و سقف ِ فردای زمستان ، چه رویای و استادانه ...

 

" اندود ِ " کاهگل این بوی خوش ِ آشنایی و یادگاری از قدیم اجدادی ...

 

...

 

فردا " عَمـَلهِ " داریم ...

 

الاغ هایی چند ، ازهمسایه را می بایست قرض بگیرم ، تا از خاک تنور مصالح را آماده سازم ...

 

امشب " آخور " این زبان بسته ها را می بایست پُرعلف کنم و شاید مُشتی جُو ِ شیرین بر آن اضافه کنم ...

 

تا مبادا فردا در این مصاف ِ راه دور ِ خاک تنور ، تا محله بلّا " وا بماند " و من " لـَـنگ شوم " ...

 

" پیش از صبح " عـَمـَـله ها در خاک ِ تنور ، کندن ِ خاک را شروع کرده اند ... " گال ِ" کنفی بر پالون الاغ ها استوار

 

میگردد ...

 

اُلاغ ها ، همه قطار می شوند ...

 

اولی " بار شده " به راه می اُفتد ، دومی ، سومی ، چهارمی ، نیز هم ...

 

چاشت نشده ، کتری مسی در سایه خُنک ِ خاک تنور، قــُل قــُل کنان همه را به پیاله ای چای دلچسب و نان پنیری از

 

دست مایه مادر بزرگ دعوت می کند ...

 

با حمد و ثنایی ، دوباره مشغول می شوند ...

 

تاظهر نشده خـَرواری از خاک ِ رُس در " حصار " خانه آماده می شود ...

 

" قـَراره ِ " های کاه ، بر فرق کوه ِ خاک ، " وَر کشیده " و سرازیر می شوند ...

 

عـَمـَله ها بیل بدست در مخلوط کاه و خاک در گریزی سخت ، مشغول و مشغول و مشغول اند ...

 

مبادا کاه آن کم باشد ...

 

مبادا کاه آن زیاد شود ...

 

کار سخت و دشواری است ...

 

دیگ های مسی و " خــُمره های گـــِلی " از آب رود خانه و قنات پُر می شوند و بر پُشت الاغ ها ، راهی حصار خانه می

 

گردنند ...

 

وگاهی زنان با " چــَمبره ای " بر سر و دیگی پُر از آب ، مردان را کمک حال بودند ... عــَمـَـله ها ، پاچه تنبان کـَرباسی خود

 

را بالا می زدند و در مصافی دشوار، کاهگل را آب می گرفتند و " لگد مال " بودند ...

 

بعد از آب گرفتن ِ کاهگل ، " آخوره ای " در میان آن باز می کردند و چند دیگ ِ آب در میان آن می ریختند تا کاه های درون

 

خاک از هم باز شود و کاهگل در اصطلاح " جا بی اُفتد " ...

 

این وقفه گاهی تا چند روز بود تا کاهگل خوب " جا اُفتد " ...

 

بعد از آن ، پاسه پاسه این مصالح سنگین را در کنار دست استاد کار برده و او با ظرافتی زیبا ، پُشت بام را شیب بندی می

 

کرد و اندودی زمستانه می ساخت ...

 

و یا با شمشه گیری از قبل شده ، با گچ ، قابی زیبا وطرحی نو بر نمای خشتی عمارت های دور نزدیک ِ آبادی می

 

نشاند ...

 

 و شاید ساختن " بخاری " در اطاق " مـِـمِـه خون " ، برای گرم کردن و پخت و پزی تازه ...

 

و یا شاید ساختن " طاقچه " های زیبا با " رَپ " های قد بلند و جادار ...

 

" به بوی کاهگل دیروز و نمای خوش امروزت می بالم و اشک شوق می

 

ریزم ای زادگاه خسته و بی ریای من "

 

• سیم گـِل : کاهگل ، سیم تشبیهی بر کاه یا ساقه خرد شده گندم است .

 • کاه ِ سُفال ِ گندم : خـُردشده ساقه گندم .

• شمشه گیری : یکی از اصول مهم بنایی در شاقول کردن بدنه دیوار .

 • سیم گِل کردن : کاهگل کردن .

• شیب بندی : هموار کردن بام خانه برای عبور جریان آب باران .

• اندود : کاهگل کردن ، سیم گِل کردن .

• عَمـَلهِ : کارگر ، نیروی کار و عمل .

• آخور : محلی که آذوقه و خوراک حیوانات را برای مصرف حیوان در آن جای میدهند .

• وا بماند : ناتوانی در کاری ، از کار افتادن .

 • لـَـنگ شوم : تعطیل شدن کار ، متوقف شدن پیشرفت در کار یا عملی .

• پیش از صبح : صبح زود ، قبل از طلوع آفتاب .

• گال : وسیله ای که برای حمل خاک یا چیزهای شبیه آن بر پشت چارپایان قرار میدهند .

• بار شده : پـُرشدن گال ، بارگیری .

• حصار : چهار دیواری بدون سقف ، محلی در پشت خانه .

 • قـَراره : گونی های بزرگ .

 • چــَمبره ای : پارچه ای در هم پیچیده .

• لگد مال : روی چیزی رفتن به صورتی که تولید فشار کردن ، برای اینکه کاهگل خوب ساخته شود می بایست خوب ورز داده شود .

• آخوره ای : ایجاد حفره و فضایی در میان خاک یا گل .

• جا اُفتد : ساختن ، آماده کردن .

• بخاری : اجاق آتش در درون خانه ، محل پُختن غذا و ...

 • مـِـمِـه خون : مهمان خانه ، اتاق مخصوص .

• رَپ : طاقچه ای در انتهای سقف ، بالاترین نقطه .

فرستنده : اکبر چهرزاد




برای ثبت نظر خود، باید ابتدا به سیستم وارد شوید