ای عاشقان ، ای عاشقان ، دیوانه ام ، کو سلسله ؟

ای سلسله جـُـنبان ِ جان ، عالم زتو پُر غُلغله .

برخیز ای جان از جهان ، بَرپَر زخاک و خاکدان .

کز بهر ما بر آسمان ، گردان شد ست این مشعله .

...

... دولابچه ای از خاطرات ، با " وزگُ وی یالی " قایم ... *

" بیاد ِ یادهای پــُر مـِــــــهر "

...

مـِهر پُر مـِهر خاطرات ، دوباره لبریز شد ...

مرا تکانی داد و دوباره دلگیر شد ...

بیاد دبستان و مشق و عشق ...

بیاد خط خط ِ ، سرنوشت ...

بیاد روزگار ِ گذشته نوجوانی ...

بیاد سُرود گرم ِ زندگانی ...

بیاد کتاب و دفتر ِ نو نـَهالی ...

بیاد چهار عمل حسابی ...

بیاد زنگ تفریح و " تغذیه رایگان " ... *

بیاد بازی و شور" رُودکان " ... *

بیاد کلام تازه معلم ِ " سپاه دانش " ... *

بیاد سلام و جوابی ، باخواهش ...

بیاد درد ِ " ترکه انار " ، از درس نانوشته ... *

بیاد کف ِ دستان سرد و کبود ِ بچه همسایه ، و شاید ، جانانه ! ...

بیاد " فرّاش " پیــــــر دبستان ... *

بیاد " آبپاش " فلزی دبیرستان ... *

بیاد باغچه سرسبز ِ کنار حیاط ...

بیاد آجرهای " دندانه دندانه دار " شکیل ِ تو دیوار ...

بیاد پرچم سه رنگ و میله زنگ زَده اش ...

بیاد ورزش و سرود گرم صبحگاهی اش ...

بیاد نرمش کودکانه ، اما خواب آلود ...

بیاد لحظه های شیرین دبستان ِ مه آلود ...

بیاد باد بر باد رفتن رؤیای دیروز و پـَـریـروزم ...

بیاد ثــَمر نشستن ِ عشق امروزم ...

بیاد سطل های پــُراز آب ... دیدن ادامه » ِ آبخوری ...

بیاد تـُـلمبه و پــُـمپ آبدهی ... *

بیاد کاسه نخ بسته به سطل ِ زنگ تفریح ام ...

بیاد غُرغُر همشاگردی تــشنه و بی کینه ام ...

بیاد " کشان کشان " بردن و آوردن سطل های آب ِ آبریزم ...

بیاد ریختن و دَمر کردن هر روزم ...

بیاد زنگ تفریح و چکـُـش و زنگِ فلزی اش ...

بیاد " دَ نگ ، دَ نگ " خوردن و تاب وپیچکی اش ...

بیاد " الفبا " و کارت های خوش نقش و نگارش ...

بیاد عکس های صفحه به صفحه پــُرنگارش ...

بیاد " بخش بخش "کردن ِ آب ، بابا به پای تخته سیاه ...

بیاد " کشیدن " صدای حرف دارا و سارا ...

بیاد نوشتن بند بند ، باز باران ها ...

بیاد خط کشیدن هرروز مشق " آ آ آ آ " ها ...

بیاد نوشتن سر مشق ـــَــــِـــــُـــ خوانا ...

بیاد نوشتن 1.2.3 از چپ به راست ، اما نا آشنا ...

بیاد کیف و دفتر تاخورده در جا میزی ...

بیاد بوی خوش لای کتاب دبستان امروزی ...

بیاد دفتر " کاهی " بیست برگ و چهل برگ ...

بیاد پاک کردن های مکرر بی رنگ ...

بیاد " آقا اجازه " گرفتن های نابجا ...

بیاد " آقا اجازه " ، " آقا بریم " ، آقا بیرون " ، آقا ...

بیاد درد قلم های لا انگشت ...

بیاد نمره های خوب و بدی که شُــست ...

بیاد صفر های دانه دُرشت ...

بیاد بیست های دایم خوش ...

بیاد دبستان سه کلاسه اما پنج پایه و تو در توی ...

بیاد نیمکت های پُـشت در پـُشت ِ بی رنگ و روی ...

بیاد قایم موشک بازی و گرگم به هوای ، تو حیاط ...

بیاد " یــِقُل دو قُل " کردن دختران در گوشه حیاط ... *

بیاد شینطت پسران در نبردی دیرینه ...

بیاد مِهرورزی دختران در عشقی شیرینه ...

بیاد رفتن ظهرهنگام ، از مدرسه به باغ " پلته ام " ... *

بیاد برداشت ، کاشت دیروز ِ دل بسته ام ...

بیاد خاطرات و خاطرات و خاطرات ...

بیاد تو ، بیاد تو ، بیاد تو ...

بیاد روزهایی که برایم به وسعت کشوری بودی ...

وسیع و شاید بی مانند ...

بیاد تو که باز می مانی ...

" بیاد تو ای بـــــــــــرز ِ جاوید ِ خاطرات "

...

" اما باز می مانی "



***************************

• وزگُ وی یال : وزگ و و یال : ( و ِ گ ُ ) گوشه و کنار ، فاصله ایجاد شده بین درب ، پنجره ، و یا هر جسم ، حتی کوه و کمر ، مقدار فاصله یا محل طبیعی بین اجسام راگویند ، دَرز ، شکاف ، چاک .

* قایم : محکم ، سفت ، غیر قایل نفوذ .

* تغدیه رایگان : طرحی که در قدیم برای زنگ تفریح مدارس انواع خوراکی ( کیک یا میوه و شیر ) بصورت رایگان میدادند .

• رودکان : نوجوان ، بچه ها ، عزیزان .

• سپاه دانش : در گذشته سربازانی که دوره خدمت خود را در مناطق روستایی به شغل شریف آموزگاری می گذراندند به این نام مشهور بودند .

• ترکه انار : چوبی که از درخت انار میگرفتند برای تنبیه دانش آموزان .

• فرّاش : خدمتگزار مدرسه .

• آبپاش : ظرف آبی بزرگ و سنگین با لوله ای بلند که در انتهای لوله آن دوشی بود که توسط آن گل ها را آب می دادند .

• تـُـلمبه و پــُـمپ آبدهی : در قدیم که لوله کشی آب نبود آب " جوی لامس " از کنار مسجد بالا توسط پـُمپ به درون منبع زیر زمینی توی حیاط مدرسه می آمد و سپس با یک تلمبه دستی آب یه درون سطل یا آفتابه آماده می شد .

• یقل دو قل : نوعی بازی دخترانه اما آرام ، با چند عدد سنگ ساده به اندازه فندق .

• در فصل پاییز بدلیل برداشت محصولات کشاورزی ظهرها به خانه نمی رفتیم ، نهار را در باغ میخوردیم ومشق بعد ازالظهر را می نوشتیم و دوباره قبل از ساعت 2 به مدرسه برمی گشتیم .