واژگان برز » پیشش در نمی ره
[ ش ِ دَ ] یک اصطلاح است به معنی این که
یعنی باطنا راضی به انجام کاری نیست
حسادت ، کینه ، کم بینی ، ناراضی بودن از ترقی دیگران
معادل است با نمی تونه ببینه
یعنی باطنا راضی به انجام کاری نیست
حسادت ، کینه ، کم بینی ، ناراضی بودن از ترقی دیگران
معادل است با نمی تونه ببینه
فرستنده : سید حامد حسینیان برزی
معانی دیگر کلمه و یا مثالی از کاربرد آن در جمله را به صورت نظر درج نمایید
برای ثبت نظر خود، باید ابتدا به سیستم وارد شوید
بطور مثال میگن یارو پیشش در نمیره ما بچه های سایت باهم صمیمی و متحدیم.
مژده وهابی برزی
شاید معنیش اینه که "دلش نمیاد" یا "دست و دلش نمیره"
مثلا فلانی پیشش در نمیره که اون همه پول رو واسه خریدن ماشین خرج کنه
مژگان حاجیان برزی
فکر می کنم معنی این اصطلاح این باشه که :
فلانی نمیتونه موقعیت خاص و خوبی را که برای فرد دیگری پیش آمده را تحمل کنه (به نوعی حسادت می کنه)مثلا:فلانی پیشش در نمی ره که پسر دوستش بهترین رشته دانشگاهی را قبول شده...
اکبر چهرزاد
" خیلی ها پیششون دَر نمی ره ما سایت داریم "
حسادت ، کینه ، کم بینی ، ناراضی بودن از ترقی دیگران ...
نمی تونن ببینن کسی از پیششان رد شود ( پله ترقی )...
نمی تونن ببینن کسی از ایشان ، سبقت رَد شدن گرفته ...
فاطمه ابوالحسنی برزی
یعنی فلانی چشم نداره کس دیگه ای رو جز خودش ببینه از هر لحاظ.
سمانه اسماعیلی برزی
عنی باطنا راضی به انجام کاری نیست
بطور مثال میگن یارو پیشش در نمیره ما بچه های سایت باهم صمیمی و متحدیم."
زهرا علی حسینی برزی
یعنی چشم نداره بهتر از خودش و ببینه یا یه رابطه خوب رو ببینه.
شیما خوانساری
یعنی طرف نمیتونه ببینه،حسوده
برای مثال پیشش در نمیره ما خونه خریدیم.
یعنی چشم دیدن خوشی بقیه رو نداره.
مهدی نژادباغبان
حامد جان سلام
به نظرمن از این جمله درجاهای مختلفی می توان استفاده کرد ولی درکل معنی آن این است که :
طرف دلش نمی یاد فلان کار رو انجام بده چون دوست نداره طرف مقابل ازهیچ نظر ضرر کنه واین بخاطر علاقه ودوست داشتن زیادطرف می باشد
سمانه اسماعیلی برزی
به طور مثال پیشِم در نمیره کسی پشت سر برزیا بد بگه
مائده سادات حسینیان برزی
بهش بر بخوره هم میشه ها
غیرتی میشه عصبانی میشه
یه همچین چیزایی نه؟؟؟
سید یاسر حسینیان برزی
معادل است با نمی تونه ببینه
محبوبه سادات ضیاء برزی
بسته به موقعیت معانی متفاوت داره ولی به نظر من راضی نشود به کاری.