معرفی برز» آداب و رسوم » مراسم ماه مبارک رمضان
در سالیان پیش که وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون، تلفن و امثال اینها وجود نداشت و یا عمومیت پیدا نکرده بود آگاهی مردم از فرا رسیدن ماه رمضان فقط منوط به دیدن هلال ماه رمضان و یا شنیدن رویت هلال از افراد متدین و معتمد بود که با تحقق آن، ماه رمضان آغاز میشد.
در آن زمان نیز مردم کوشش می کردند که بتوانند در نماز جماعت ظهر و عصر شرکت جویند و از مواعظ سخنرانان مذهبی برخوردار شوند. به دعاهای مربوطه که توسط افراد خوش صدا و با آهنگ رسا خوانده میشود گوش فرا می دادند و دعاها را به صورت زمزمه با خواننده دعا همراهی می کردند. با شنیدن اذان مغرب یا عبور حمره مشرقیه به سمت غرب، افطار می کردند.
سحرگاه با صدای مناجات افرادی که بیشتر آنان از صدای خوش و روح نواز برخوردار بودند آغاز میشد. صدای مناجات خفتگان را بیدار و آماده خوردن سحری می کرد و سپس با شنیدن صدای ملکوتی اذان صبح از موذنین، سحر پایان می گرفت.
منبع : میراث فرهنگی نطنز نگارش سیدحسین اعظم واقفی، ناشر انجمن میراث فرهنگی نطنز
" گنجینه شماره شش "
"" جیرجیرونه هاها ""
دایم از وصف رخ یار سخن باید گفت وز غم هجر و دل زار سخن باید گفت
هر ساله در ماه مبارک رمضان ، در شبهایی که هلال ماه هنوز کامل نشده ، ولی مهتاب چراغ خود را روشن نموده . یعنی در شبهای دهم ، یازدهم و دوازدهم . به پیروی از سنت های قدیم و اصیل که همانا کمک به همنوع و کشیدن دست نوازش بر سر ایتام میباشد ( اشاره به جمع آوری ارزاق توسط امام حسین وامام حسن و تقسیم بین فقرا ) .
نوجوانان با برنامه ریزی قبلی در گروه هایی چند نفره ( با توجه به جمعیت سالهای گذشته ) در ساعت اولیه شب وقبل از شروع روضه خوانی در مسجد ، به درب خانه ها می رفتند ، یک نفر از افراد این گروه بعنوان پیشرو ، با توجه به شخصیت و موقعیت اجتماعی آن خانه ، شروع به خواندن تصنیف و مدیحه سرای فراخور آن خانه را می نمود .
دیگر افراد با صدای بلند در پایان هر بند از شعر برای جلب نظر شروع به ... دیدن ادامه » "" ها ها "" می کردند ، در پایان صاحب خانه با تشکر وسپاس از بچه ها پذیرایی می نمود .
این پذیرایی شامل : وجه نقد ، آجیل محلی ، مویز ، نقل و نبات وگاهی هم بی پاسخ ... به پایان میرفت .
البته هرکدام از بچه ها جهت جمع آوری هدایا کیسه مجزا داشتند . ولی بعضی مواقع صاحب خانه فقط کیسه پیشرو را پر می کرد .
در پایان بچه ها ( عموما) قبل از شروع روضه درمحوطه روبروی مسجد هدایا را بصورت مساوی تقسیم میکردند.
البته لذت وجه نقد چیز دیگری بود و بعضی مواقع هم با نارضایتی در تقسیم و...
اشعار شروع برنامه " جیرجیرونه " :
دوملک زاده در آنجا خواب اند .
دو ملک زاده را بیدار کنید تا سحر خورند .
نان فالوده با عسل خورند .
""" ادامه دارد ...."""
"" پاینده مانی و برقرار ای برز پر غرور ""
"احترام به اموات و تکریم بازماندگان "
ساحل افتاده گفت ، گرچه بسی زیستم *** هیچ نه معلوم شد ، آه که من کیستم ؟
موج زخود رسته ی ، تیز خروشید و گفت *** هستم اگر میروم گر نروم نیستم .
یکی از آداب و سنتهای پسندیده در روستای برز، علاوه بر مجالس عزاداری برای اموات ، احترام متقابل مردم به خانواده بازماندگان می باشد . که در طول سال ، بصورت رسمی در چندین نوبت این مهم صورت می پذیرد .
الف ) " عید نوروز " در اولین روز فروردین با شروع دید و بازدید " سال نو " افراد روستا بصورت فردی یا گروه های خانوادگی برای عرض تسلیت ، به منزل متوفی ( شخصی که سالگرد وفات وی هنوز نرسیده ) می روند و با خواندن فاتحه یاد شادروان را گرامی می دارند و با خرما کام خود را درسال نو شیرین می کنند .
ب ) " دهم محرم یا بیست وهشتم صفر" در روز عاشورا ی حسینی همزمان با عزاداری سالار شهیدان و حسن بن علی (ع) و حمل " نخل " در نزدیک ترین منزل یا کوچه قدیم یا جدید صاحب عزا ( که در مسیر حرکت کاروان عزاداری است ) ، چند دقیقه ی توقف صورت می پذیرد و قدیمی ترین شخص سخنران با توجه به اطلاعات رسمی از سلسله خاندان متوفی نام آنها را برده وفاتحه ی قرائت می شود .
ج ) " عید سعید فطر " در روز عید فطر بعد از اقامه نماز عید ، اهالی با یک حرکت منظم گروهی ، مردو زن ، پیرو جوان ، کوچک و بزرگ ، به درب منزل متوفی رفته و فاتحه ی قرائت می نمایند . ( این سنت نیکو حتی در فصول سرما که باران یا برف می بارد نیز انجام می شود )
البته ... دیدن ادامه » کار پایان نمی یابد .
در عصر همان روز کلیه اهالی بر سر قبور جدید وقدیم بصورت فردی حضور می یابند و سوره حمد و اخلاص را قرائت می کنند . وخیرات خود را به یکدیگر تعارف می نمایند .
در گذشته بچه های کوچک که قرائت فاتحه را نمی دانستند با حضور بر سر قبور با ابراز کلمه " خدابیامرزد " احترام خود را ادا نموده و شخص مقابل مقداری آجیل یا دیگر تنقلات محلی را در کیسه وی جای میداد .
** این سنت مرسوم بود به خدا بیامرزی که دیگر از یادها رفته است **
" موفق وسر بلند باشید "
" گنجینه شماره دوازدهم "
دَستُ درآرُو کیسه کن ****** اَشرَفیا رُو خُردِ کن
« شبهای ها ها »
این پادشاهیه کودکانه ، در شبهای خاص وجودی ، چه وهم انگیز و بیاد ماندنی بود .
" بَه " بر این " همهمه ی" اعجاز انگیز و زیبا ، در کوچه های تاریک و بی فانوس ، اما مهتابی و گاهی همراه با ترس و دلهره :
« هرکه در خونش حوضه آبه *** دو ملک زاده در آنجا خوابه .»
« دو ملک زاده را بیدار کنید تا سحر خورند *** نان و فالوده با عسل خورند . »
هر کدام غوطه ور در خیالی ، عده ی به فکر خانه های مجللی بودن که صاحبان بانفوذی داشتند ، تا در عصر خیال خود ، مدح و سرایه ی را بیان نماید.
با مطلعی بدین مضمون :
عباس آقا خان درآ درآ با لشگرت """"""""""" ها ها
صدو سی ساله شوی با پسر بزرگترت """"""""""" ها ها
جیرجیرونه """"""""""" ها ها
؟ ......
گروهی بر درب منازل علما و فضلا رفته و با استعانت از کلام ا... مجید یکی از سوره های کوتاه قرآن را با آهنگی خوش در مصدری شعر گونه ، آیه به آیه بیان می نمودند.
والشمس و ضحا ها """"""""""" ها ها
والقمر اذا تلا ها """""""""" ها ها
والنهار اذا جلا ها """""""""" ها ها
ٍٍ ٍ ٍ ... دیدن ادامه » ....
جیر جیرونه """""""""" ها ها
؟ ......
تعدادی در گرو زمان ، تو در توی کوچه های خیال ، با گذاشتن از خانه های کاهگلی ، بر درب منازلی که فرزندان " ذکور" داشتند ، رفته و سروده مخصوص می گفتند .
کلام با " نام" فرزند ذکور شروع میشد :
عباس آقا خان شمایید """""""""" ها ها
از خونه در نیایید """""""""" ها ها
مردم شمارو می بینند """""""""" ها ها
از حسرتت می میرند """""""""" ها ها
جیرجیرونه """""""""" ها ها
؟ ......
و اما .... در پایان این سفرنامه ، اگر صاحب خانه ی ، این نوا ها را با بد رفتاری و بی اعتنایی پاسخ می داد
دو بیتی زیر را ، تمام گروه با صدای بلند می گفتند و همگان "ها ها " کنان ، فرار را بر قرار ترجیح می دادند .
تغار پر از خمیره """""""""" ها ها
صاحب خانه میمیره """""""""" ها ها
در پایان سروده " ها ها "
جیرجیرونه " ها ها " حلوا گرونه " ها ها " حلوای طَن طُنانی " ها ها " تا نخوری ندانی " ها ها "
تنباکو را گل نم کن " ها ها " آتش از سرش کم کن " ها ها " تا ما بکشیم دودی " ها ها " آواره شویم زودی
" ها ها " دستُ و درا رو کیسه کن " ها ها " اشرفیا رو خردِ کن " ها ها " قسمت بچه ها رو در خونه کن
" ها ها "
وکیسه هایی پُر از اطعمه و آجیلی ، ترشاله ی ، الگاله ی، مویزی ، دینارجه ی ، چوِز قندی ، و شاید اشرفی خُرد ....
" چرا دیشب " هاها " ، نَیومَدی دَر خُونَموُن ؟ " ( با حس )
« همچو هیمند با شکوه مانی و بر قرار، ای " برز " بی مانند »
ادامه دارد ...