برزنامه» دولابچهای نیمه باز » بهاری سرمست و رویایی
متن فوق اشاره دارد به ایام بهار که سَردرختی ها در حال
شکل گیری اند و علف های بهاری را می بایست از زمین ها
جمع کرد تا باغ پاک باشد و آبیاری به آسانی صورت گیرد و
صد البته علوفه زمستانه مال و حال مهیا باشد و این کار روزانه
بسی سخت و دشوار است اما زیبا و رؤیایی . در این مصاف
روزانه هر یک از گیاهان زبانی دارند از برای درد و دل کردن
و خود نمایی جاودانه ...
...
باز در این جوی ، روان گشت آب .
بر لب جوی ، سبزه دمیدن گرفت .
باد صبا ، باز وزان شد به باغ .
بَر گل و گلزار وزیدن گرفت .
" دولابچه ای کوچک با چیدمانی از هنبونه ها "
" بهاری سرمست و رویایی "
نسیم روح بخش شرقی از کوه " نــَـخل " چه معجزه وار در کوچه پس کوچه های آبادی جان می بخشد ...
" بلبلان هَزار " همه در سرمستی و عشق نغمه خوبی ها می سرآیند ...
شاخساران در وزش باد ، رقص کنان موج شادی می نشانند ...
سبزی درختان ، باران بهاری را می جورند ...
" تَندِه ها " روبه سفتی می روند ...
" سیبچه ها " غرق در خیال سیب شدن ...
" آلوچه ها " نیز در پی ترشی پنهان ، خوشروی می کنند ...
" توت ها " در پی قد کشیدن و آبی در زیر پوست انداختن ، لحظه ها را باخود می کشند ...
امروز می بایست بـــِرَوَیم علف چینی ...
علف های بهاری دیگر طاقت ایستادن ندارند ...
" تاسه ها " همه رسیده اند و در حال ریزشی زَهرآگین اند ...
" خاکشیر ها " همه رنگ پریده شده اند و دیگر در کیسه صد دانه جای ماندن ندارند ...
" شَبدر های دیوانه " دیگر عاقل شده اند و گلهای کاج مانندش رنگ می بازند ...
" مَرق ها " ستون شده اند و در حال چنگ انداختن بر " مَرزوها " شده اند ...
" دستغاله ِ" علف چینی نوازشی از جنس سوهان ِ عشق می بایست و همتی به بلندای روز بهاری ...
تا چاشت نشده بر " گــَـل ِ " درختان آویزی از علف های چیده شده موج میزند ، زیبا و رؤیایی ...
روی " پون ها " و دیوار ِ سَر ِ کردو نیز هم ...
تا باد بهاری و آفتاب ، هر روز رطوبت و خیسی آن را جمع کند و سبزینه ای از بهر مال و حال آماده شود تا در
زمستان آخوری گرم و سبز داشته باشند ...
اسّاعه چادر شب ها را پُر می کنند و بر پُشت الاغ ها راهی کادونها می شوند ...
و باز فردا و فرداها این رؤیای شیرین و دلچسب را تکراری است به زیبایی خاطرات ...
" در خاطرات می مانی و می مانی ای کهن دوستی ها ای برز ماندگار "
کوه نخل : در چشم انداز ضلع شرقی روستا در دور ترین نقطه دید یعنی در نزدیکی روستای یارند کوهی وجود دارد که در برز بنام کوه نخل معروف است . این کوه از دور شبیه به نخل است .
بلبل هَزار : یکی از بهترین انواع بلبل است که به علت تنوع صدا و شاید عدم تکرار در آواز به این نام مشهور است .
تَندِه : چغاله بادوم .
سیبچه : سیب کوچک ، سیبی که هسته مرکزی آن هنوز سفت نشده باشد یا بقول برزی ها هنوز میونه سیاه نکرده .
آلوچه : گوجه سبز .
تاسه : نوعی علف هرز که قد آن به بیش از 50 سانت میرسد و دانه آن مانند دانه های چمن بوده اما ساقه ای تیغ مانند دارد که در
لباس فرو رفته و موجب آزار و اذیت می شود .
شبدر دیونه : نوعی علف هرز که گلی زیبا دارد و برای گوسفند خوراک مناسبی است .
مَرق : نوعی علف هرز که ریشه های زیادی دارد و به علت مصرف بالای آب باعث خشک کردن درختان پیرامون خود می شود و زمین را سفت می کند .
مَرزو : پون ، مرز بین هر کَرت .
دستغاله : نوعی ابزار دِرو ، داس .
گــَـــل : آویز .