معرفی برز» اسناد تاریخی » نسب نامه میر ابوالمعالی برزی
در عصر صفویه تعدادی از سادات برز دارای مشاغل و منصب گوناگونی از قبیل وزارت مجلس نویست، قورچیان، غلامان، تفنگچیان، استیفا، مشرف قیچاچخانه، فراش خانه و نقاره خانه بوده اند و در ضمن، عمل آنها با چنان صحت و امانتی توأم بوده که پادشاهان این سلسله احترام ویژه ای برای آنها قائل می شده اند. معروفترین این افراد، زینالدین علی و فرزندانش نجم اندین محمود و امیر اسد الله و فرزندان نجم الدین محمود، ابوعلی و فرزندش میرزا باقر وزیر قورچیان و براردان و فرزندانش و فرزند میرزا اسدالله، میرزا طاهر مشهور به میرابوالمعالی وزیر مجلس نوین شاه عباس اول و فرزندان میرابوالمعالی چون میرزا محمد رضا و غیره … بوده اند.
بدین علت احکام و فرامینی از نامبردگان به جای مانده است که به درج آن اقدام میشود.
نسب نامه میر ابوالمعالی برزی
این سند طوماری است به طول 270 و عرض 33 سانتی متر شامل، 89 سطر که طول هر سطر آن 24 سانتی متر می باشد. متن سند به زبان عربی بوده، که در ذیل هر سطر ترجمه فارسی آن نیز درج شده است. نوشته های حاشیه بالای سند حاکی از آن است که در تهیه و تنظیم این سند از مندرجات کتاب عالم آرای عباسی نیز استفاده شده است. متن این شجره نامه یا نسب نامه با نام علی فرزند حضرت امام جعفر صادق (ع) شروع شده و به ذکر نام چهار پسر میرابوالمعالی پایان گرفته است. البته پس از ذکر نام هر فردی، مختصری نیز از شرح حالاو را بیان گردیده است. به عبارت دیگر سندی است، شامل شرح حال مختصر علی العریضی فرزند امام صادق (ع) و یک سلسله از اعقاب او که به فرزندان میرابوالمعالی پایان می گیرد. ضمناً در ذیل نوشته های مذکور فقط نام مندرجین در متن سند دوباره ذکر شده است. از انجایی که در بعضی از قسمت ها ترجمه فارسی با متن عربی اختلاف زیاد پیدا می کرد، متن عربی عیناً ترجمه شد:
ترجمه متن نسب نامه بدین شرح است:
علی فرزند امام جعفر صادق (ع) که کنیه اش اباالحسن می بود، کوچکترین فرزند پدرش بوده و به هنگام در گذشت پدر طفل خردسالی بود. نامبرده دانشمندی بزرگ بود و روایت حدیث از برادر خود امام موسی - علیه السلام - و از پسر عموی پدرش حسین ذی الزمعه پسر زید شیهد، فرزند امام زین العابدین علی بن الحسین - علیه السلام- کرده. او به درک محضر امام جواد - علیه السلام- نیز فائز شده و در زمان او دیده از جهان فر بست. با برادرش محمد به مکه رفت و پس از برگشت، او سیدی دانشمند و فاضل و سالمند بود. روزی ابو جعفر ثانی (امام جواد) بر او وارد شد، از برای آن حضر برخاست و او را رد جای خود نشانید و سخنی بر زبان نیاورد، تا آن حضرت برخاست. یارانش او را گفتند، خردمندانه نیست که از امام جواد مسایلی را بپرسی، در حالی یکه تو عموی پدرش می باشی پس نعلین آن حضرت را به ریش خود زد و گفت، ای قوم هر گاه خدا این پیر را اهل برای امامت نبیند و آن جوان را اهل برای امامت بداند چه چاره، و هر کس سخن مرا نشنود در این زمینه ، او اهل آتش خواهد بود. نسبت دادن او به «عریض» بدان سبب است که عریض قریه ای است که چهار میل از مدینه فاصله داشت و او در آنجا سکنی گزیده بود و مادرش ام ولد بود و اولاد او را عریضیون گویند و اینان جمع کثیری می باشند. محمدبن علی العریضی مکنی به اباعبدالله و او را فرزندان بسیار است و لقبش شمس الدین و فرزندانش در بلاد متفرق شده اند. او سیدی فاضل و رأیش رأی امامیه باشد و مردم رابه مذهب امامیه دعوت می کرده. فرزندش ابوالحسن محدث ملقب به عیس الدومی است و او بزرگترین اولاد محمدبن علی بود. از امام حسن عسکری حدیث روایت کرده است. فرزندش، محمد محدث بزرگترین فرزند پدر بوده و رأی او رأی پردانش بوده و او را فرزندان بسیاری بود. فرزند محمد، عیسی نام داشته، ملقب به تاج الدین، که فرزند و فرزندزادگان بسیاری داشته از جمله سه پسر به نام های علی، محمد و جعفر. اما علی، پس گفت، شیخ ابوالحسن عمری نسابه که ندیدم سیدی از اولاد عریض را افضل از او، و او ملقب به شهاب الدین بود و اولاد بسیار داشت. اما محمدبن علی ملقب به شمس الدین سید جلیل و صاحب همت بود و از راه سخاوت و بخشش بر اعدا ظفر می یافت و دو پسر داشت جعفر و علی. اما جعفر، پس او سید فاضل بود و مقتدر خلیفه عباسی، حکم قضاوت در دمشق را برای او فرستاد که قبول نکرد و او را اولاد بسیار بود که پس از شهادت پدر در شهر ها پراکنده شدند. اما محمدبن جعفر، او سید عابدی بوده و لقب دیگری نیز داشته محمد بن جعفر شاعر بوده و در عریض سکنی داشته و دارای اولاد بسیاری بوده. معتضد خلیفه عباسی، او را با سم شهید کرد و در قم مدفون است. اماحمزه مکنی به ابی المعالی در عراق سکنی داشته و این طباطبا گفت همانا، محمد بن جعفر را معتضد عباسی در ری یا قم یا قزوین شهید کرد. از اولاد او شرف ملقب به قوام الدین بوده و او را برادر اسماعیل نام مکنی به ابی طالب بده که متوکل عباسی او را در بغداد شهید کرد. اسماعیل را فرزندی نبود. اما قوام الدین شرف را دو فرزند بود یکی به نام کمالالدین حسین که سیدی دانشمند و زاهد و دارای پیروان بسیاری بوده که اول در قم سکنی داشت و پس از شهادت پدرش به اصفهان آمد و قصیده طولانی ای در مرثیه عموی خود گفت، که این ابیات از آن است.
ابعد المکنی باحسین سیدع
اکل او آن للنبی محمد قتیل
لقد عمهوا ما انزل الله فیکم
سیدرک ثارالله انصار دینه
منه ابلغ بنیالعباس قول امرء یضی مصابیح الدجاجب فرج
زکی بالدماح مضرج
کان کتاب الله ممزج
والله اوش آخرون و خزرج
ما…من حق الی ظلم
فرزند سید کمال الدین سید جمال الدین نام داشت که سیدی عالم و فاضل بود، و در نهان مردم را به مذهب امامیه دعوت می کرد. بدین علت شاه منصور فرزند مظفر یزدی او را شهید کرد و قاتلش غلام سیاهی بود که ظفر نام داشت و او را برادری بود مبارک شاه نام. فرزند آن سید شهید محمود ملقب به نجم الدین بود، و اشعار به زبان فارسی می سروده است. او فرزندی داشت محمد نام به او شجاع الدین هم می گفتند. و او سید جلیلی بود، در آن زمان نایب امیر بود. در وقتی که نوبت خلافت و امارت به اولاد مبارزیه رسید، شجاعالدین محمد صاحب خیرات و مبرات و بناهای جلیله بود. و رائیش، رأی پدرانش بود و او را بقاع کثیری در یزد و شیراز بود و مدت زندگانیش را در شیراز به سرآورد و شیخ ماعمری گفت من سید را در بغداد دیدم و بلدش از دهات اصفهان است و از فرزندانش زین الدین علی است که او را «هبه الله» می گفتند. عهده دار منصب نقابت و صدارت در بغداد شد و او را اولاد بسیار بود و قبیله بنی محاسن از پسران عموهایش بر او جمعیت کردند و از این جهت حاکم بغداد که آدینه نام داشت حکم به قتل او داد. و او را به طرز شنیعی کشتند. زین الدین علی سیدی بسیار بلند مرتبه و کریم الطبع بود در این وقت که قضیه چنین شد پسرش به اصفهان برگشت و او شمس الدین محمد نام داشت که سیدی بلند مرتبه و عظیم القدر بود و او چند فرزند داشت از آن جمله یکی نجم الدین محمد شاه نام داشت که عالمی کامل بود او چند فرزند داشت، از جمله فرزندانش زینالدین علی است که سیدی دانشمند و بسیار بزرگ بود. زین الدین علی فرزندان بسیار داشت، از جمله پسرانش، شهاب امیر اسدالله استکه سیدی صالح و ثروتمند بود و از فرزندان او امیر ابوالمعالی است خلاصه آن که امیرابوالمعالی در سال 1018 هـ . ق میزیست او سیدی نجیب و مقرب در نزد سلطان اعظم و خاقان اکرم شاه عباس ماضی بوده و از جمله سادات برز نطنز می باشد و از احفاد سید سالک حلیل سید جمال الدین و سید جمال الدین خادم سالطان المحققین و الاقطاب شیخ صفی الدین - قدس سره الشریف- بوده، امیر ابوالمعالی ابا عن جد در این دولت حقوق خدمت قدیم دارند و خود از کودکی الی امروز به ملازمت اشرف اقدس و خدما اشرف طویله و انبار قیام داشتند و محل اعتماد شاهانه بود و در سال 1018 هـ . ق به منصب جلیل القدر مجلس نویسی و وزارت غلامان سرکار خاصه شریفه و تفنگچیان مفتخر و سرافراز گردید و در تاریخ عالم آرا نقل شده که رأی عالم آرای همایون که ممهد دین و دولت مقوی ملک و ملت است اقتضای آن نمود در سال 1030 هـ . ق که گروه ارامنه و نصاری را که حسب الامر اعلی در فریدن و سرحد بختیاری اقامت و محل زراعت دارند به دین اسلام دعوت فرمایند، سیادت و نجابت پناه مقرب الخاقان امیر ابوالمعالی نطنزی مجلس نویس همایون و وزیر غلامان و تفنگچیان که اباعن جد از ملازمان قدیم این دودمان است و از عهد در ظل تربیت همایون شاهی نشو و نما یافته شرف قرب منزلت سرافراز و به کمال اعتماد و محرمیت از اکفا ممتاز است بدین خدمت سعادت افزا مامور گشت سیادت پناه مشارالیه بیمن عاطفت شاهانه توفیق این سعادت عظمی یافته موازی پنج هزار نفس را مسلمان ساخته به حلیه اسلام متحلی گشتند و شعار مسلمانی را ظاهر و هویدا ساختند و نیز نقل شد از تاریخ عالم آرا در سال 1032 هـ.. ق که سیادت و نجابت پناه مقرب الخاقان امیر ابوالمعالی نطنزی وزیر غلامان و تفنگچسان و مجلس نویس نواب همایون در وقت توجه، به نجف اشرف در رکاب ظفر انتساب نواب همایون بود، بحله رسید بی آن که بیماری داشته باشد. آخر روز به وقت کوچ به حمام رفته بعد از استحمام بیورت خود آمده لحظه ای استراحت اختیار نمود غلامان و ملازمان اسباب کوچ را سرانجام داده، در وقت سواری خواستند او را بیدار کنند، سفر آخرت اختیار نموده بود. غلامان و ملازمان به مظنه سکته فصد کردند، مفید نیفتاد چند قطره بیش نیامد نعش اورا به کربلا معلی رسانیدند در مدفنی که در همان چند روز برای خود ترتیب داده بود، مدفونه ساختند. در روزه منوره عرش درجه ابی عبدالله الحسین (ع) و حضرت اعلی شاهی از فوت چنان چاکری قدیم الخدمت بسیار متاسف شده و وفاتش را در سال 1032 هـ . ق بود.
این سید جلیل از اشراف برز نطنز می بود و از احفاد زبده السالکین سید جمال الدین اصفهانی که از جمله مریدان حضرت سلطان الاولیا و برهان الاتقیا، شیخ صفی الدین اسحاق -قدس سره الشریف- و در نزد او به خلوص عقیده و خدمت ممتاز بود تا بدانجا که آن بزرگوار به هنگام در گذشت وصیت کرد که سید جمال الدین به غسل و کفن و دفن او اقدام نماید. امیر ابوالمعالی سلیم النفس، مخلص برای خدای تعالی، متواضع نسبت به مردم و از عهد صبی الی امروز در سایه تربیت خاقان اعظم نشو و نما یافته، پسران امیرالمعالی چهار نفر بودند، نخستین آنها سید نبیل و جلیل میرزا محمدرضا بود که بعد از درگذشت پدر نیز مکرم و معزز می بود و به منصب وزارت غلامان و تفنگچیان مفتخر و سرافراز بوده و در دارالسلطنه قزوین به سال 1037 هـ . ق وفات نمود. سخن اسکندر بیک (مولف تاریخ عالم آرا) در تاریخ او پایان گرفت. فرزند میرزا محمد رضا، میرزا جمالالدین بود که منصب استیفای لاهیجان سرافراز بود. دیگر فرزند امیرابوالمعالی محمد مومن بود که به منصب استیفای غلامان و تفنگچیان سرافراز بود. و در سال 1080 هـ . ق به رحمت ایزدی پیوست و فرزندش میر ابوالمعالی نعش او را به کربلا برد و چون در مقبره میرابوالمعالی جدش به جهت آن که عتبات عالیات در تصرف مخالفین و متعذر بود در خیمه گاه مدفون ساخت. دیگر از فرزندان میرابوالمعالی ، میرزامحمد علی است که مشرف قیچاچخانه و فراش خانه و نقاره خانه بود و در قصبه اشرف مازندران به سال 1040 هـ . ق به رحمت ایزدی پیوست و نعش مرحوم مزبور را شیخ محمد جزایری نقل به کربلای معلی و در خیمه گاه مدفون ساخت. دیگر فرزند پسر میرابوالمعالی، میرزا محمد مقیم است که ازدواج ننمود تا به رحمت ایزدی پیوست.
منبع : میراث فرهنگی نطنز نگارش سیدحسین اعظم واقفی، ناشر انجمن میراث فرهنگی نطنز
بدین علت احکام و فرامینی از نامبردگان به جای مانده است که به درج آن اقدام میشود.
نسب نامه میر ابوالمعالی برزی
این سند طوماری است به طول 270 و عرض 33 سانتی متر شامل، 89 سطر که طول هر سطر آن 24 سانتی متر می باشد. متن سند به زبان عربی بوده، که در ذیل هر سطر ترجمه فارسی آن نیز درج شده است. نوشته های حاشیه بالای سند حاکی از آن است که در تهیه و تنظیم این سند از مندرجات کتاب عالم آرای عباسی نیز استفاده شده است. متن این شجره نامه یا نسب نامه با نام علی فرزند حضرت امام جعفر صادق (ع) شروع شده و به ذکر نام چهار پسر میرابوالمعالی پایان گرفته است. البته پس از ذکر نام هر فردی، مختصری نیز از شرح حالاو را بیان گردیده است. به عبارت دیگر سندی است، شامل شرح حال مختصر علی العریضی فرزند امام صادق (ع) و یک سلسله از اعقاب او که به فرزندان میرابوالمعالی پایان می گیرد. ضمناً در ذیل نوشته های مذکور فقط نام مندرجین در متن سند دوباره ذکر شده است. از انجایی که در بعضی از قسمت ها ترجمه فارسی با متن عربی اختلاف زیاد پیدا می کرد، متن عربی عیناً ترجمه شد:
ترجمه متن نسب نامه بدین شرح است:
علی فرزند امام جعفر صادق (ع) که کنیه اش اباالحسن می بود، کوچکترین فرزند پدرش بوده و به هنگام در گذشت پدر طفل خردسالی بود. نامبرده دانشمندی بزرگ بود و روایت حدیث از برادر خود امام موسی - علیه السلام - و از پسر عموی پدرش حسین ذی الزمعه پسر زید شیهد، فرزند امام زین العابدین علی بن الحسین - علیه السلام- کرده. او به درک محضر امام جواد - علیه السلام- نیز فائز شده و در زمان او دیده از جهان فر بست. با برادرش محمد به مکه رفت و پس از برگشت، او سیدی دانشمند و فاضل و سالمند بود. روزی ابو جعفر ثانی (امام جواد) بر او وارد شد، از برای آن حضر برخاست و او را رد جای خود نشانید و سخنی بر زبان نیاورد، تا آن حضرت برخاست. یارانش او را گفتند، خردمندانه نیست که از امام جواد مسایلی را بپرسی، در حالی یکه تو عموی پدرش می باشی پس نعلین آن حضرت را به ریش خود زد و گفت، ای قوم هر گاه خدا این پیر را اهل برای امامت نبیند و آن جوان را اهل برای امامت بداند چه چاره، و هر کس سخن مرا نشنود در این زمینه ، او اهل آتش خواهد بود. نسبت دادن او به «عریض» بدان سبب است که عریض قریه ای است که چهار میل از مدینه فاصله داشت و او در آنجا سکنی گزیده بود و مادرش ام ولد بود و اولاد او را عریضیون گویند و اینان جمع کثیری می باشند. محمدبن علی العریضی مکنی به اباعبدالله و او را فرزندان بسیار است و لقبش شمس الدین و فرزندانش در بلاد متفرق شده اند. او سیدی فاضل و رأیش رأی امامیه باشد و مردم رابه مذهب امامیه دعوت می کرده. فرزندش ابوالحسن محدث ملقب به عیس الدومی است و او بزرگترین اولاد محمدبن علی بود. از امام حسن عسکری حدیث روایت کرده است. فرزندش، محمد محدث بزرگترین فرزند پدر بوده و رأی او رأی پردانش بوده و او را فرزندان بسیاری بود. فرزند محمد، عیسی نام داشته، ملقب به تاج الدین، که فرزند و فرزندزادگان بسیاری داشته از جمله سه پسر به نام های علی، محمد و جعفر. اما علی، پس گفت، شیخ ابوالحسن عمری نسابه که ندیدم سیدی از اولاد عریض را افضل از او، و او ملقب به شهاب الدین بود و اولاد بسیار داشت. اما محمدبن علی ملقب به شمس الدین سید جلیل و صاحب همت بود و از راه سخاوت و بخشش بر اعدا ظفر می یافت و دو پسر داشت جعفر و علی. اما جعفر، پس او سید فاضل بود و مقتدر خلیفه عباسی، حکم قضاوت در دمشق را برای او فرستاد که قبول نکرد و او را اولاد بسیار بود که پس از شهادت پدر در شهر ها پراکنده شدند. اما محمدبن جعفر، او سید عابدی بوده و لقب دیگری نیز داشته محمد بن جعفر شاعر بوده و در عریض سکنی داشته و دارای اولاد بسیاری بوده. معتضد خلیفه عباسی، او را با سم شهید کرد و در قم مدفون است. اماحمزه مکنی به ابی المعالی در عراق سکنی داشته و این طباطبا گفت همانا، محمد بن جعفر را معتضد عباسی در ری یا قم یا قزوین شهید کرد. از اولاد او شرف ملقب به قوام الدین بوده و او را برادر اسماعیل نام مکنی به ابی طالب بده که متوکل عباسی او را در بغداد شهید کرد. اسماعیل را فرزندی نبود. اما قوام الدین شرف را دو فرزند بود یکی به نام کمالالدین حسین که سیدی دانشمند و زاهد و دارای پیروان بسیاری بوده که اول در قم سکنی داشت و پس از شهادت پدرش به اصفهان آمد و قصیده طولانی ای در مرثیه عموی خود گفت، که این ابیات از آن است.
ابعد المکنی باحسین سیدع
اکل او آن للنبی محمد قتیل
لقد عمهوا ما انزل الله فیکم
سیدرک ثارالله انصار دینه
منه ابلغ بنیالعباس قول امرء یضی مصابیح الدجاجب فرج
زکی بالدماح مضرج
کان کتاب الله ممزج
والله اوش آخرون و خزرج
ما…من حق الی ظلم
فرزند سید کمال الدین سید جمال الدین نام داشت که سیدی عالم و فاضل بود، و در نهان مردم را به مذهب امامیه دعوت می کرد. بدین علت شاه منصور فرزند مظفر یزدی او را شهید کرد و قاتلش غلام سیاهی بود که ظفر نام داشت و او را برادری بود مبارک شاه نام. فرزند آن سید شهید محمود ملقب به نجم الدین بود، و اشعار به زبان فارسی می سروده است. او فرزندی داشت محمد نام به او شجاع الدین هم می گفتند. و او سید جلیلی بود، در آن زمان نایب امیر بود. در وقتی که نوبت خلافت و امارت به اولاد مبارزیه رسید، شجاعالدین محمد صاحب خیرات و مبرات و بناهای جلیله بود. و رائیش، رأی پدرانش بود و او را بقاع کثیری در یزد و شیراز بود و مدت زندگانیش را در شیراز به سرآورد و شیخ ماعمری گفت من سید را در بغداد دیدم و بلدش از دهات اصفهان است و از فرزندانش زین الدین علی است که او را «هبه الله» می گفتند. عهده دار منصب نقابت و صدارت در بغداد شد و او را اولاد بسیار بود و قبیله بنی محاسن از پسران عموهایش بر او جمعیت کردند و از این جهت حاکم بغداد که آدینه نام داشت حکم به قتل او داد. و او را به طرز شنیعی کشتند. زین الدین علی سیدی بسیار بلند مرتبه و کریم الطبع بود در این وقت که قضیه چنین شد پسرش به اصفهان برگشت و او شمس الدین محمد نام داشت که سیدی بلند مرتبه و عظیم القدر بود و او چند فرزند داشت از آن جمله یکی نجم الدین محمد شاه نام داشت که عالمی کامل بود او چند فرزند داشت، از جمله فرزندانش زینالدین علی است که سیدی دانشمند و بسیار بزرگ بود. زین الدین علی فرزندان بسیار داشت، از جمله پسرانش، شهاب امیر اسدالله استکه سیدی صالح و ثروتمند بود و از فرزندان او امیر ابوالمعالی است خلاصه آن که امیرابوالمعالی در سال 1018 هـ . ق میزیست او سیدی نجیب و مقرب در نزد سلطان اعظم و خاقان اکرم شاه عباس ماضی بوده و از جمله سادات برز نطنز می باشد و از احفاد سید سالک حلیل سید جمال الدین و سید جمال الدین خادم سالطان المحققین و الاقطاب شیخ صفی الدین - قدس سره الشریف- بوده، امیر ابوالمعالی ابا عن جد در این دولت حقوق خدمت قدیم دارند و خود از کودکی الی امروز به ملازمت اشرف اقدس و خدما اشرف طویله و انبار قیام داشتند و محل اعتماد شاهانه بود و در سال 1018 هـ . ق به منصب جلیل القدر مجلس نویسی و وزارت غلامان سرکار خاصه شریفه و تفنگچیان مفتخر و سرافراز گردید و در تاریخ عالم آرا نقل شده که رأی عالم آرای همایون که ممهد دین و دولت مقوی ملک و ملت است اقتضای آن نمود در سال 1030 هـ . ق که گروه ارامنه و نصاری را که حسب الامر اعلی در فریدن و سرحد بختیاری اقامت و محل زراعت دارند به دین اسلام دعوت فرمایند، سیادت و نجابت پناه مقرب الخاقان امیر ابوالمعالی نطنزی مجلس نویس همایون و وزیر غلامان و تفنگچیان که اباعن جد از ملازمان قدیم این دودمان است و از عهد در ظل تربیت همایون شاهی نشو و نما یافته شرف قرب منزلت سرافراز و به کمال اعتماد و محرمیت از اکفا ممتاز است بدین خدمت سعادت افزا مامور گشت سیادت پناه مشارالیه بیمن عاطفت شاهانه توفیق این سعادت عظمی یافته موازی پنج هزار نفس را مسلمان ساخته به حلیه اسلام متحلی گشتند و شعار مسلمانی را ظاهر و هویدا ساختند و نیز نقل شد از تاریخ عالم آرا در سال 1032 هـ.. ق که سیادت و نجابت پناه مقرب الخاقان امیر ابوالمعالی نطنزی وزیر غلامان و تفنگچسان و مجلس نویس نواب همایون در وقت توجه، به نجف اشرف در رکاب ظفر انتساب نواب همایون بود، بحله رسید بی آن که بیماری داشته باشد. آخر روز به وقت کوچ به حمام رفته بعد از استحمام بیورت خود آمده لحظه ای استراحت اختیار نمود غلامان و ملازمان اسباب کوچ را سرانجام داده، در وقت سواری خواستند او را بیدار کنند، سفر آخرت اختیار نموده بود. غلامان و ملازمان به مظنه سکته فصد کردند، مفید نیفتاد چند قطره بیش نیامد نعش اورا به کربلا معلی رسانیدند در مدفنی که در همان چند روز برای خود ترتیب داده بود، مدفونه ساختند. در روزه منوره عرش درجه ابی عبدالله الحسین (ع) و حضرت اعلی شاهی از فوت چنان چاکری قدیم الخدمت بسیار متاسف شده و وفاتش را در سال 1032 هـ . ق بود.
این سید جلیل از اشراف برز نطنز می بود و از احفاد زبده السالکین سید جمال الدین اصفهانی که از جمله مریدان حضرت سلطان الاولیا و برهان الاتقیا، شیخ صفی الدین اسحاق -قدس سره الشریف- و در نزد او به خلوص عقیده و خدمت ممتاز بود تا بدانجا که آن بزرگوار به هنگام در گذشت وصیت کرد که سید جمال الدین به غسل و کفن و دفن او اقدام نماید. امیر ابوالمعالی سلیم النفس، مخلص برای خدای تعالی، متواضع نسبت به مردم و از عهد صبی الی امروز در سایه تربیت خاقان اعظم نشو و نما یافته، پسران امیرالمعالی چهار نفر بودند، نخستین آنها سید نبیل و جلیل میرزا محمدرضا بود که بعد از درگذشت پدر نیز مکرم و معزز می بود و به منصب وزارت غلامان و تفنگچیان مفتخر و سرافراز بوده و در دارالسلطنه قزوین به سال 1037 هـ . ق وفات نمود. سخن اسکندر بیک (مولف تاریخ عالم آرا) در تاریخ او پایان گرفت. فرزند میرزا محمد رضا، میرزا جمالالدین بود که منصب استیفای لاهیجان سرافراز بود. دیگر فرزند امیرابوالمعالی محمد مومن بود که به منصب استیفای غلامان و تفنگچیان سرافراز بود. و در سال 1080 هـ . ق به رحمت ایزدی پیوست و فرزندش میر ابوالمعالی نعش او را به کربلا برد و چون در مقبره میرابوالمعالی جدش به جهت آن که عتبات عالیات در تصرف مخالفین و متعذر بود در خیمه گاه مدفون ساخت. دیگر از فرزندان میرابوالمعالی ، میرزامحمد علی است که مشرف قیچاچخانه و فراش خانه و نقاره خانه بود و در قصبه اشرف مازندران به سال 1040 هـ . ق به رحمت ایزدی پیوست و نعش مرحوم مزبور را شیخ محمد جزایری نقل به کربلای معلی و در خیمه گاه مدفون ساخت. دیگر فرزند پسر میرابوالمعالی، میرزا محمد مقیم است که ازدواج ننمود تا به رحمت ایزدی پیوست.
منبع : میراث فرهنگی نطنز نگارش سیدحسین اعظم واقفی، ناشر انجمن میراث فرهنگی نطنز
فرستنده : مدیر سایت برزرود
برای ثبت نظر خود، باید ابتدا به سیستم وارد شوید
احتمالا دست میراث فرهنگی باشه اسنادش