» واژگان برز

همه | آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

هکّو هکّ

۰۴ خرداد ۱۳۹۲
[ ه ُ ه ُ کّ ُ ک ّ] سرفه ، وقتی سرفه های پی در پی باعث شود تارهای صوتی اذیت شوند صدای تولید شده حالت بم می گیر که به این اصطلاح مشهور است . ادامه مطلب

هندو

۲۴ بهمن ۱۳۹۰
[ ه َ د ُ]  داد و ستد در محصول شیر ،  شراکت  ، بده و بستان نوبتی .  "هَن دُو کردنِ " فعالیتی مخصوص زنان روستا . با این شرح که تعدادی از همسایگان جهت تعامل و کمک به " ... ادامه مطلب

هم مال

۱۰ دى ۱۳۹۰
[ ه َ ] به هم مالاندن چیزی ، به هم مالیدن دو چیز ،  ورزیدن ، در هم  پیچیدن ، مخلوط کردن دو چیز مثل خمیر همراه با ورز دادن . ادامه مطلب

همدوخته

۲۳ آبان ۱۳۸۹
 همان روی انداز ، بالاپوش یا پتوی فعلی . چون تیکه های پارچه را بهم می دوختند تا بالا پوش تهیه کنند ، میگفتند هم + دوخته . ادامه مطلب

هجم

۰۳ آبان ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ ه ُ ] خنگ ادامه مطلب

هنبونه

۳۰ مهر ۱۳۸۹
[ ه َ ]  کیسه ی چرمی از پوست گوسفند برای حمل آرد ادامه مطلب

هرس

۲۹ مهر ۱۳۸۹
[ ه َ س َ ] پوسته سخت هسته های میوه ها را گویند .( لایه درونی ) ادامه مطلب

هرم [ ه ُ ]

۲۵ مهر ۱۳۸۹
 گرمای کم ، حرارتی که از غذا بلند میشود ، گرمی هر چیز ، بخار . ادامه مطلب

هچه

۲۵ مهر ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ ه َچ ّ ] مخفف چه کاری کنم ( زمانی که در مخمصه و تنگنا قرار می گرفتند بیان می کردن) ادامه مطلب

هموارکی

۲۴ امرداد ۱۳۸۹
[ هَ مْ رَ  ] پنهانی ادامه مطلب

هوله رفتن

۲۰ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ ه ُ ل ِ ] بی هدف وقت را گذراندن ادامه مطلب

هوا کرده

۲۰ امرداد ۱۳۸۹
[ هَ ] اصطلاحی است به این معنی که هوا صاف و آفتابی شده ادامه مطلب

هندات کردن

۰۴ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ هَ ] طرح ریختن ، برنامه ریزی کردن هندات کن بریم این دیوار را بسازیم. برای رفتن به سفر هنداتشو کردی. ادامه مطلب

هم ور کردن

۰۴ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ و َ ] برهم زدن، بیشتر برای دعوا به کار می رود طرفین دعوا دارن آشتی می کنند یکی هم ور می کند. ادامه مطلب