» واژگان برز
همه |
آ |
ا |
ب |
پ |
ت |
ث |
ج |
چ |
ح |
خ |
د |
ذ |
ر |
ز |
ژ |
س |
ش |
ص |
ض |
ط |
ظ |
ع |
غ |
ف |
ق |
ک |
گ |
ل |
م |
ن |
و |
ه |
ی |
یلخی
۱۹ امرداد ۱۳۹۱
[ی ِ ] هر دم بیلی ، سرخود بودن ، هرجوری عملی را انجام دادن اِلّا روش صحیح آن .
ادامه مطلب
یه پوش
۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۱
[ ی َ پ ُ ] یه زره ، یه کم ، مقداری ، بیشتر برای بارش باران بکار میرود .
ادامه مطلب
یووشن
۱۵ آبان ۱۳۸۹
[ ی ُ ش َ ] وسیله ی که سفال خرد شده گندم و جو را بعد از چوم بردن در مسیر باد به بالا برتاب کرده تا دانه های فوق از کاه جدا گردد . در انتهای دسته ، تعدادی چوب خراطی شده در کنار هم با چوب بید به همدیگر ... ادامه مطلب
یخدون
۲۴ مهر ۱۳۸۹
[ ی َ ] اسم دیگر صندوق چوبی است ، ساخته شده از چوب با فرم جدید ، درب لولادار ، جفت و بند جدید و روکشی از جنس حلبی طرح دار رنگی ، یا پارچه ی از جنس مخمل ضخیم ( قرمز یا آبی ) . ( " ... ادامه مطلب
یوزه
۰۲ مهر ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ زَ ] بدنبال چیزی گشتن . بیشتر برای پیدا کردن گردو بکار میرود . ادامه مطلب
یه نخبری
۲۶ امرداد ۱۳۸۹
[ نُ خْ بَ ] یه دفعه ای، مثلا یه نخبری از خواب پریدم .
یه دفعه ، یک دفعه ، ناگهانی ، سریع ، زود ، تند .
ادامه مطلب
یه پوری
۰۶ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
مقدار کم، به اندازه یک پَر
مثلاً میگن یک پوری شکر تو چایی بریز
ادامه مطلب