سراب نقره

مطلبی را که ملاحظه میفرمایید توسط استاد عزیز جناب سید اصغر حسینیان نوشته شده و بنده فقط تایپ آنرا انجام داده ام امید است که مورد پسندتان قرار گیرد و نیز اگر کسی از شما دوستان در این مورد اطلاعات ... ادامه مطلب

صبحی با درختان شکسته

صدای شیون گوساله امانشو بریده بود.آقاجون:باد کنی شالله.ه کوفت گور صحبتفصل زردآلو بود و محصول زیاد آفتاب سر ظهر اونم توی تیره ماه چقدر میتونست آدمو خسته کنه حالا یه استکان چای با قندای گنده میچسبید، ... ادامه مطلب

داستان های شنیدنی (ماشاالله)

ماشاا... که از املاک برز ملکی نداشت و دل خوشی هم از زوجه اش نداشت با ناراحتی خرش را افسار کرد و پالان بر پشت اوگذاشت و محکم بست و گالی که تازه دوال لبش دوخته بود رو خرش گذاشت و پر از کود مرقه چی کرد ... ادامه مطلب

داستان های شنیدنی (شماره1)

زن: ای مرد، کم بشین پا این بخاری هی این آبو رنگ کن بخور. بلند شو این خر و بیرونش کن، یه گال کود بارش کن برو باغ بالا. گالُ که وَر انداختی یه کم خستگی درکُن خرت هم می چره بعدش خواستی برگردی یه مشت ... ادامه مطلب